Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3411 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stand in with any one
U
با کسی هم پیمان بودن
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
to fit like a glove
U
درست اندازه بودن
brucsels treaty organization
U
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
while loop
U
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
oath
U
پیمان
troth
U
پیمان
avow
U
پیمان
avowing
U
پیمان
allying
U
هم پیمان
treaties
U
پیمان
compact
U
پیمان
deed of covenant
U
پیمان
oaths
U
پیمان
ally
U
هم پیمان
agreements
U
پیمان
covenants
U
پیمان
lague
U
پیمان
act
U
پیمان
agreement
U
پیمان
contract
U
پیمان
avows
U
پیمان
convenant
U
پیمان
acted
U
پیمان
covenant
U
پیمان
federated
U
هم پیمان
confederate
U
هم پیمان
vows
U
پیمان
vowing
U
پیمان
vowed
U
پیمان
vow
U
پیمان
confederates
U
هم پیمان
pacts
U
پیمان
leagues
U
پیمان
obstriction
U
پیمان
federates
U
هم پیمان
federating
U
هم پیمان
allegiant
U
هم پیمان
federate
U
هم پیمان
league
U
پیمان
promise
U
پیمان
promises
U
پیمان
compacts
U
پیمان
testament
U
پیمان
compacting
U
پیمان
treaty
U
پیمان
allied
U
هم پیمان
in league
U
هم پیمان
compaction
U
پیمان
handing
U
پیمان
hand
U
پیمان
compacted
U
پیمان
testaments
U
پیمان
pact
U
پیمان
accords
U
مصالحه پیمان
to give ones faith
U
پیمان دادن
abjurer or abjuror
U
پیمان شکن
violaor
U
پیمان شکن
affiance
U
پیمان ازدواج
perjured
U
پیمان شکن
warlock
U
پیمان شکن
warsaw treaty
U
پیمان ورشو
handfast
U
پیمان عروسی
offensive alliance
U
پیمان تهاجمی
dunkrik treaty
U
پیمان دونکرک
accorded
U
مصالحه پیمان
tripartite pact
U
پیمان سه جانبه
accord
U
مصالحه پیمان
written contract
U
پیمان نامه
abjuration
U
پیمان شکنی
covenants
U
پیمان بستن
nonaligned
U
ناهم پیمان
faith
U
دین پیمان
faiths
U
دین پیمان
conspire
U
هم پیمان شدن
conspired
U
هم پیمان شدن
allied
U
کشورهای هم پیمان
contractor
U
پیمان کار
perfidious
U
پیمان شکن
conspires
U
هم پیمان شدن
conspiring
U
هم پیمان شدن
reneger
U
پیمان شکن
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
compact
U
پیمان معاهده
violation
U
پیمان شکنی
perfidiousness
U
پیمان شکنی
perfidy
U
پیمان شکنی
peace pact
U
پیمان صلح
treason
U
پیمان شکنی
to pawn one's word
U
پیمان بستن
contractors
U
پیمان کار
compacts
U
پیمان معاهده
compacting
U
پیمان معاهده
compacted
U
پیمان معاهده
renewal of the convention
U
تجدید پیمان
contract
U
: پیمان بستن
concord
U
یکجوری پیمان
contract
U
کنترات پیمان .
locarno treaty
U
پیمان لوکارنو
covenant
U
پیمان بستن
alliance
U
پیمان بین دول
confederacy
U
ایالات هم پیمان هم پیمانی
alliances
U
پیمان بین دول
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
promise of marriage
U
قول یا پیمان عروسی
Old Testament
U
پیمان یا وصیت قدیم
capitulating
U
پیمان تسلیم بستن
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
brian kellogg
U
پیمان بریان کلوگ
pacific security pact
U
پیمان امنیت پاسفیک
forswear
U
پیمان شکنی یانقض
forswearing
U
پیمان شکنی یانقض
forswears
U
پیمان شکنی یانقض
pact of non aggression
U
پیمان عدم تجاوز
allied headquarters
U
قرارگاه کشورهای هم پیمان
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
confederacies
U
ایالات هم پیمان هم پیمانی
pacts
U
معاهده پیمان بستن
locarno treaty
U
پیمان منعقدبین المان
conventions
U
پیمان نامه انجمن
Bilateral contract.
U
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
capitulated
U
پیمان تسلیم بستن
treaty
U
قرارداد پیمان نظامی
to fly away from an agreement
U
پیمان شکنی کردن
convention
U
پیمان نامه انجمن
nato forces
U
نیروهای پیمان ناتو
forswore
U
پیمان شکنی کرد
quadruple pact
U
پیمان چهار جانبه
capitulates
U
پیمان تسلیم بستن
treaties
U
قرارداد پیمان نظامی
pact
U
معاهده پیمان بستن
casus fofderis
U
سبب انعقاد پیمان
casus fofderis
U
هدف انعقاد پیمان
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
capitulate
U
پیمان تسلیم بستن
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
to forswear oneself
U
پیمان شکنی کردن
they are sworn frends
U
با هم پیمان دوستی بسته اند
treaties
U
قرار داد پیمان نامه
in treaty
U
مشغول مذاکره و عقد پیمان
value cost contract
U
پیمان بستن با قیمتهای پایه
accord
U
پیمان غیررسمی بین المللی
leagues
U
هم پیمان شدن گروه ورزشی
accorded
U
پیمان غیررسمی بین المللی
accords
U
پیمان غیررسمی بین المللی
promise
U
قول دادن پیمان بستن
league
U
هم پیمان شدن گروه ورزشی
to vow
U
عهد کردن
[پیمان دادن]
north atlantic treaty organization (nato
U
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
treaty
U
قرار داد پیمان نامه
promises
U
قول دادن پیمان بستن
stipulating
U
پیمان بستن تصریح کردن
stipulate
U
پیمان بستن تصریح کردن
to strike hands
U
دست پیمان بهم دادن
to plight oneself to a person
U
پیمان نامزدی با کسی بستن
stipulates
U
پیمان بستن تصریح کردن
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to forfeit ones word
U
پیمان پکستن بدقول درامدن
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
hagiographa
U
بخش سوم کتاب پیمان کهن
Recent search history
Forum search
1
A hero can affect on the people.
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1
set the record straight
1
chand sabaei is correct or chand sabahi
2
In someone bad (or good) books.
2
In someone bad (or good) books.
1
may fader good
3
midas touch
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com